دانلود نرم افزار مرورگر Mozilla Firefox v4.0 Final

دانلود نرم افزار مرورگر Mozilla Firefox v4.0 Final
| بلاخره پس از مدت ها انتظار نسخه 4 فینال نرم افزار مرورگر فایرفکس منتشر شد |
همانطور که میدانید برای اینکه بتوان وارد سایتهای مختلف اینترنتی شد نیاز است تا از مرورگری برای اینکار استفاده کرد. امرورز در سایت میهن دانلود جدید ترین نسخه یکی از معروف ترین مرورگرهای جهان را برایتان آماده کرده ایم. نرم افزار مرورگر Mozilla Firefox جز پر طرفدار ترین مرورگرهایی است که تا به حال ساخته شده زیرا دارای امکانات و مزیت های بسیار فراروان نسبت به سایر مرورگرهای وب می باشد. این مرورگر از سرعت بسیار زیادی برخوردار است و شما با کمک این مزیت خیلی سریعتر قادر خواهید بود تا سایت ها را لود کنید و زمان کمتری را برای مشاهده یک تصویر صرف نمایید و همچنین در سریعترین زمان ممکن از آخرین اخبار دنیای اینترنت باخبر شوید. در این نسخه جدید همانند گذشته بسیار از نواقص و اشکالاتی که در قسمتهای فنی این مرورگر وجود داشت بر طرف گشته و نیز قابلیت هایی بسیار زیاد دیگری از جمله سریعتر شدن لود صفحات ، افزایش سرعت باز کردن عکس ها ، ایجاد تغییرات متعدد در جاوا اسکریپت ها ، افزایش امنیت و ... در آن  به چشم می خورد.
توضیحات کامل تر و ویژگیهای نرم افزار در ادامه مطلب موجود است ...

ادامه مطلب ...

دادخواهی کاوه

دادخواهی کاوه

در همین هنگام خروش و فریادی در بارگاه برخاست و مردی پریشان و داد خواه دست بر سر زنان پیش آمد و بی پروا فریاد بر آورد که« ای شاه ستمگر ، من کاوه ام ، کاوه آهنگرم. عدل و داد تو کو؟ بخشندگی و رعیت نوازیت کجاست؟ اگر تو ستمگر نیستی چرا فرزندان مرا به خون می کشی؟ من هجده فرزند داشتم . همه را جز یک تن، گماشتگان تو به بند کشیدند و بجلاد سپردند. بد اندیشی و ستمگری را اندازه ایست. بتو چه بدی کردم که بر جان فرزندانم نبخشیدی؟

من آهنگری تهیدست و بی آزارم ، چرا باید از ستم تو چنین آتش بر سرم بریزد؟ چه عذری داری؟ چرا باید هفده فرزند من قربانی ماران تو شوند؟ چرا دست از یگانه فرزندی که برای من مانده است بر نمیداری؟ چرا باید این تنها جگر گوشه من، عصای پیری من، یگانه یادگار هفده فرزند من نیز فدای چون تو اژدهائی شود؟» ضحاک از این سخنان بی پروا به شگفت آمد و بیمش افزون شد. تدبیری اندیشید و چهره مهربان به خود گرفت و از کاوه دلجوئی کرد و فرمان داد تا آخرین فرزند او را از بند رها کردند و آوردند و به پدر سپردند. آنگاه ضحاک به کاوه گفت « اکنون که بخشندگی ما را دیدی و دادگری ما را آزمودی تو نیز باید این نامه را که سران و بزرگان در دادجوئی و نیک اندیشی من نوشته اند گواهی کنی.»  

 

شوریدن کاوه  

 

کاوه چون نامه را خواند خونش به جوش آمد. رو به بزرگان و پیرانی که نامه را گواهی کرده بودند نمود و فریاد بر آورد که « ای مردان بد دل و بی همت، شما همه جرأت خود را از ترس این دیو ستمگر باخته و گفتار او را پذیرفته اید و دوزخ را به جان خود خریده اید . من هرگز چنین دروغی را گواهی نخواهم کرد و ستمگر را دادگر نخواهم خواند.» سپس آشفته به پا خاست و نامه را سر تا به بن درید و به دور انداخت و خروشان و پر خاش کنان با آخرین فرزند خود از بارگاه بیرون رفت. پیشگیر چرمی خود را بر سر نیزه کرد و بر سر بازار رفت و خروش بر آورد که« ای مردمان، ضحاک مار دوش ستمگری نا پاک است. بایید تا دست این دیو پلید را از جان خود کوتاه کنیم و فریدون والانژاد را بسالاری برداریم وکین فرزندان وکشتگان خود را بخواهیم. تاکی بر ما ستم کنند و ما دم نزنیم؟»

ادامه مطلب ...

ایا میدانید

آیا میداند : اولین مردمانی که سیستم اگو یا فاضلاب را جهت تخلیه آب شهری به بیرون از شهر اختراع کرد ایرانیان بودند. آیا میدانید : اولین مردمانی که اسب را به جهان هدیه کردند ایرانیان بودند. آیا میدانید : اولین مردمانی که حیوانات خانگی را تربیت کردند و جهت بهره مندی از آنان استفاده کردند ایرانیان بودند. آیا میدانید : اولین مردمانی که مس را کشف کردند ایرانیان بودند. آیا میدانید : اولین مردمانی که ذوب فلزات را آغاز کردند ایرانیان بودند در شهر سیلک در اطراف کاشان. آیا میدانید : اولین مردمانی که کشاورزی را جهت کاشت و برداشت کشف کردند ایرانیان بودند. آیا میدانید : اولین مردمانی که نخ را کشف کردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند. آیا میدانید : اولین مردمانی که سکه را در جهان ضرب کردند ایرانیان بودند. آیا میدانید : اولین مردمانی که عطر را برای خوشبو شدن بدن ساختند ایرانیان بودند. آیا میدانید : اولین مردمانی که کشتی یا زورق را ساختند به فرمان یکی از پادشاهان زن ایرانی بوده است . آیا میدانید : اولین ارتش سواره در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز. آیا میدانید : اولین مردمانی که حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند. ادامه مطلب ...

عشق و دیوانگی

عشق و دیوانگی


در زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود، فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند، آنها از بی کاری خسته و کسل شده بودند.
ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت بیایید یک بازی بکنیم مثل قایم باشک. 


همگی از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا فریاد زد، من چشم می گذارم و از آنجایی که کسی نمی خواست دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد. 


دیوانگی جلوی درختی رفت و چشم هایش را بست و شروع کرد به شمردن . . یک .. دو .. سه .. همه رفتند تا جایی پنهان شوند. 


لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد، خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد، اصالت در میان ابرها مخفی شد، هوس به مرکز زمین رفت، دروغ گفت زیر سنگ پنهان می شوم اما به ته دریا رفت، طمع داخل کیسه ای که خودش دوخته بود مخفی شد و دیوانگی مشغول شمردن بود هفتاد و نه … هشتاد … و همه پنهان شدند به جز عشق که همواره مردد بود نمی توانست تصمیم بگیرید و جای تعجب نیست چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است، در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید نود و پنج … نود و شش. هنگامی که دیوانگی به صد رسید 

 

 

 


عشق پرید و بین یک بوته گل رز پنهان شد

ادامه مطلب ...

داستان یک عقاب

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت. 


یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد. 


بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود. 


مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید. 



یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد. 


جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی  

 جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد   

می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند  

عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.

ادامه مطلب ...